آرشیو معجزات و کرامات
-
0
سید نصرالدین نقل کرامات حضرت ابوالفضل
عبدالرزاق سروری اهل مزار شریف افغانستان و ساکن فعلی آران و بیدگل کاشان، نقل کرد: مرحوم سید نصرالدین (معروف به سید طوری) در زمانهای قبل یکی از درجه دارهای ارتش […] -
0
کرامات حضرت اباالافضل العباس – ای آقا پناهم بده
حضرت حجه الاسلام و المسلمین (آقای حاج سیّدمحمد تقی حشمت الواعظین طباطبائی قمی ) داستانی را از (آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس سره ) اینچنین نقل فرمود:یکی از علمای […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل در قریه دوزآغل
۲۲٫ آقای مهدی احمد، که الآن زنده و در چارسوق مسجد ملاحسن مرحوم دکان عطاری دارد، نقل میکرد:در قریهی دوزآغل، از توابع شهر ماکو، دکاندار جوانی پانصد تومان آن روز […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل فرار متجاوزان از اسبسوار
آقای بهمن بایرام زاده اسفنجانی، پنجاه ساله از قول نیاکان خود و معمران اسفنجان چنین حکایت کردند:در زمان حکومت قاجار، کشور روسیه به ایران حمله و قسمتی از خاک ایران […] -
0
قنبر و توسل به حضرت علی
۱- سند: جناب آقای حجهالاسلام و المسلمین رحیمموذن زاده در هیئت[صفحه ۴۵۸]دو طفلان مسلم شب ۲۱ رمضان ۸۴٫ ضمناً CD سخنرانی این مجلس به صورت تصویری موجود است.پهلوانی به نام […] -
0
توسل به حضرت عباس درخواست فرزند
نویسنده ی الوقایع می نویسد: روزی سوار تاکسی شدم در طی راه دانستم راننده عیسوی است. به مقصد که رسیدم کرایه تاکسی را از جیب در آوردم تا به راننده […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل نقل شیخ سعید سعیدی از عمان
جناب حجهالاسلام و المسلمین، حامی و مکتب اهل بیت (ع)، آقای شیخ سعید سعیدی حفظه الله تعالی طی نامهای که به دفتر انتشارات مکتبالحسین (ع) نوشتهاند، سه کرامت را از […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل نجات از تصادف و نابودی
۳- حضرت حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی ربانی دام ظله از شاگردان مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی حاج آقا حسن طباطبائی قمی دام ظله العالی از قول رانندهای […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل – لحظه های نهایت عشق و صفا
نه! میبرمش خانه، حالا که هیچ امیدی به زنده موندنش نیست، » : سرکار خانم سارا امیری، مینویسد: شوهرم، با قاطعیت گفته بودپس بهتره توی خونه بمیره، دلم میخواهد، لحظههای […] -
0
توسل به حضرت ابوالفضل برای سربازی فرزندش
جناب حجهالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ احمد خدایی زنجانی مرقوم داشتهاند:در یکی از روزهای بلند تابستان (ظاهرا سال ۱۳۳۲ ش بود) چند نفر ژاندارم وارد روستای ما شدند و […]