آرشیو معجزات و کرامات
-
0
کرامات حضرت ابوالفضل و استاندار کربلا
آیه الله سید نورالدین میلانی، فرزند مرحوم آیه الله العظمی میلانی «ره»، فرمودند:۲۵٫ سابقا عراق، مستعمرهی دولت عثمانی بود. استاندار کربلا مالیات جدیدی را به اجرا گذاشت. روسای عرب به […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل – فقط یادم هست که گفتم یا اباالفضل
جناب مستطاب، حجۀالإسلام و المسلمین، عالم فاضل ارجمند، و نویسندهی توانا، آقای حاج سید ابوالفتح دعوتی، مینویسد: ظاهرا،در سالهای ۴۵ و ۴۶ بود که با آقایان نیک پندار و روشن، […] -
0
نرجس فریمانی و نقل کرامات حضرت ابوالفضل
خانم نرجس فریمانی از یزد طی نامهای به انتشارات مکتب الحسین ((ع)) کرامتی را این گونه نگاشتهاند:پس از دو سال که از ازدواجمان گذشت خداوند بچهای را به ما عنایت […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل – علت جلوگیری از ورود به حرم مطهر قمر بنی هاشم
مرحوم حاج عبدالرسول علی الصفار – تاجر معروف و رئیس غرفهی تجارت بغداد – این ماجرا را نقل میکند و میگوید: من، درحدود سالهای ۱۳۲۹ شمسی، به زیارت خانهی خداوند […] -
0
یا اباالفضل، پسرم در پناه تو باشد!
یا اباالفضل، پسرم در پناه تو باشد! در کاشان شخصى از معاریف بود که نام او محمدتقى ، داماد حاج محمد بود. وى پسرى داشت که نامش جواب بود. روزى […] -
0
کرامات الرضویه پناه بی پناهان
ابو منصور بن عبدالرزاق گفت :من در زمان اوان جوانی خیلی تعصب و دشمنی داشتم بکسانی که بزیارت قبر حضرت رضا ( علیه السلام ) میرفتند و به همین خاطر […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل شفای نابینا
در همان سال ۱۴۲۷ هجری مشاهده میشود کسی که از دو چشم نابینا بود از برکات حضرت اباالفضل العباس (ع) و طلب شفا از آن بزرگوار، هر دو چشمش بینا […] -
0
لطف و عنایت حضرت اباالفضل به شراب خوار
۳- این جریان را شاید اکثرا شنیده باشید:در زمان طاغوت در تهران ایام محرم یک روحانی، آخرین منبر او نزدیک میدان شوش بود، آنجا مرکز دزدان و شرابخواران و مستان […] -
0
کرامات حضرت ابوالفضل شفای چشم
حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا نمازی اصفهانی فرمودند: آقا سید مصطفی زنجانی از بچههای جهاد سازندگی است که شیمیایی شده بود تعریف کرد:وقتی که در جهاد بودم در […] -
0
نذر حرم جضرت ابوالفضل و گشوده شدن زبان لال
سید سلیمان ضینار نقل میکرد و میگفت:روزی در زمان تولیت سید عبدالصالح کلیددار آل طعمه در سال ۱۹۷۰ میلادی در نزدیکیهای درب صحن مقدس امام حسین (ع) ایستاده بودم. دو […]