آرشیو از دیدگاه شعرا

نام تو آمد و غمی سنگیندر دل بی قرار من جا شد گره هایی که داشتم بی بیبا نگاه کریمه ات وا شد از غم جانگداز مادر عشقچشم عالم دوباره […]

ادامه ...

آن شب تمام عرشیان جشنی به پا کردند نام شما را آسمانیها صدا کردندشرقی ترین خورشیدها آمد به پابوست هفت آسمان را پر زنور و باصفا کردنداز آسمان درهای پرواز […]

ادامه ...

وقتی تو دل نازک تر از ابر بهاریحق داری از دوری گلهایت بباری تو همچنان شمعی که بعد از آن وقایعکارت شده یک عمر تنها گریه زاری تو پا به […]

ادامه ...

دیده فرو بسته ام از خاکیانتا نگرم جلوه افلاکیانشاید از این پرده ندایی دهندیک نفَسم راه به جایی دهندای که بر این پرده خاطرفریبدوخته ای دیده حسرت نصیبآب بزن چشم […]

ادامه ...

نیافت سوز من از چرب نرمیت۱ تسکینفزاید آتش سوادی شمع را تدهین۲نهان به پرده تمکین بود تو را شوخیبه رنگ معنی برجسته در کلام متینچو داغ لاله نشکفته ام زکثرت […]

ادامه ...

شب اونیه که به خاطرش چشام میبارهشب اونه که به تموم عالمی سالاره شب جنون و عاشقی و لیله الاسرارهشب علمداره ۳ توی ادب توی وفا به خدا سلطانهنوکری می […]

ادامه ...

ام البنین مضطر نالد چو مرغ بیپرگوید به دیدهی تر، دیگر پسر ندارمزنها! مرا نگویید ام البنین از این پسمن ام بیبنینم، دیگر پسر ندارممرا ام البنین دیگر مخوانیدبه آه […]

ادامه ...

تیر می آمد ز هر سو چون بر این اعضای منپای می کوبید آن سو لشگر اعدای من مست بودم، دست دادم، بال بگرفتم ز عرشدر جنان بالاتر از هر […]

ادامه ...

مرغ دل من پر زدش رو بامت یه پیاله زد شد اسیر جامتدل من دیگه بی تابه چون امشب بدمسته شرابه کوثره عشقه، تو جامه، رو دستهدونه دونه ستاره می […]

ادامه ...

برای زائر قبرش ، ضرر گناه ندارددر آستان رضا آن که قرب و جاه نداردبه بارگاه الهی یقین که راه نداردعبادت ثقلین گر کسی به جا آردبدون مهر و ولایش […]

ادامه ...