آرشیو از دیدگاه شعرا

روز عاشورا، امام عالمین سید الکونین، مولانا الحسین داد رخصت بر علمدار سپاه آب آرد در میان خیمهگاه » : امیر ایزدی همدانیکودکان را بود بر لب گفتگو میکند سیراب […]

ادامه ...

در آب جلوه کردی و موج عطش نشستدر من ظهور کردی و کردیم خود پرست دست مرا گرفتی و چشم تو بسته شددر خود خراب گشتم و بند دلم گسست […]

ادامه ...

من در بقیع ناله زدم یا گریستمباران شدم برای شما تا گریستم مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدمبودم کنیز و پای تو آقا گریستم زخمت زیاد بود و تو […]

ادامه ...

هرکجا صحبت ادب باشدنام اُمّ البنین میان آید امتحان کرده ام و می گویمکه دعایش عجیب می گیرد پس به ام البنین توسل کنهر زمانی گره به کار افتد آن […]

ادامه ...

برادر! چه آخر تو را بر سر آمد؟که سروِ بلند تو، از پا درآمد!چه شد نخل طوبی مثال قدّت راکه یکباره، بی شاخ و برگ و بر آمد؟ندانم که ماه […]

ادامه ...

با اشک و دعا به آسمان در نزند…چشمی که دمی به صحنتان سر نزند یا حضرت عبّاس میان دل منجز یاد شما پرنده ای پر نزند…

ادامه ...

ای برادر جان بیا در کنار علقمهبر مشامم میرسد بوی عطر فاطمهسیدی مولا بیا یوسف زهرا بیاای صبا برگو تو با مادرم ام البنینلالهی خونین تو گشته پرپر بر زمینسیدی […]

ادامه ...

رقص قشنگ نورامشب چه دیدنی استآواز شاد بادامشب شنیدنی استعید است و عطر گلپیچیده در هوابوی خوش گلابپر کرده سینه راگلبوته های شمعروییده هر کجامی ریزد اشک شوقیک غنچه بی […]

ادامه ...

به میدان شهادت قهرمانم می توان گفتنبه خرگاه امامت پاسبانم می توان گفتن[صفحه ۴۹]به قدرت بحر خشم مرتضایم می توان خواندنبه منصب ساقی لب تشنگانم می توان گفتنمنم ماه بنی […]

ادامه ...

سحر چون رایت ظلمت نگون گردید و نا پیداز زیر زاغ بال شب بر آمد بیضه بیضاجهان شد سر به سر روشن مثال وادی ایمنعیان آمد به هر بر زن […]

ادامه ...