آرشیو از دیدگاه شعرا

ماه در حوض بزرگ کاشی است آب ، آیینه مهتاب شدهماه مهمان قشنگ حوض است حوض بیچاره دلش آب شدهچشم من منتظر خورشید است پیک خورشید ، سپیده پیداستاز حرم […]

ادامه ...

اشارهجان ابوالفضل شد فدای ره دینمی سزد ار جان شود فدای ابوالفضلچهره ی حاجت پی نیاز و تمناسوده سلاطین به خاک پای ابوالفضلروز قیامت که سر ز پا نشناسنددست من […]

ادامه ...

او شاعری است والامقام که محبت عباس در اعماق دل و جانش ریشه دوانیده و[صفحه ۷۶]در یکی از هاشمیات جاویدان خویش چنین می گوید:و ابوالفضل ان ذکرهم الحلوشفاء النفوس من […]

ادامه ...

سحر چون رایت ظلمت نگون گردید و نا پیداز زیر زاغ بال شب بر آمد بیضه بیضاجهان شد سر به سر روشن مثال وادی ایمنعیان آمد به هر بر زن […]

ادامه ...

وقتی ستون خیمه ی سقا شکسته شداز داغ و درد، قامت مولا شکسته شد سوز و نوای ناله ی زهرا بلند شدوقتی غرور زینب کبری شکسته شد وقتی رسید صوت […]

ادامه ...

خورشید بَرَد سجده به خاک در عباسمه جلوه ای از حسن خدامنظر عباسهر سینه ی افروخته یک علقمه فریادهر دیده ی پر اشک بود کوثر عباسهر زخم بدن، آیه ای […]

ادامه ...

آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر توبا امیدی‌ که‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو سر و مشک‌ و علم‌ و دست‌ تو از هم‌ چو گسست‌دشمنم‌ گفت‌ که‌: […]

ادامه ...

ساقی انصار خداچشم و چراغ شهداکشتهی مصباح هدادست جدا فرق جداز علقمه رسد ندافاطمه میزند صداجان به رهت باد فداشهان عالمت گداابوالفضل ابوالفضلتو نور چشم حیدریتو بر حسین برادریغضنفری و […]

ادامه ...

عطر خدا می وزد از کو به کودل شده با آیینه ها رو به روغنچه جان می شکفد دم به دمغنچه دل میشکفد تو به توشوق من عاشق حق باور […]

ادامه ...

دست در تقویم برده، پای در کفش زمانچادرش را پهن کرده روی تاریخ جهان کوفه دندان های عقلش را کشیده، بعد از اینمی‌کشد تنهایی‌اش را روی شن های روان مثل […]

ادامه ...