آرشیو از دیدگاه شعرا

باد از جانب صحرا خبری آوردهآسمان قید نزولش خدمه باران است ابرهامان همه در معرض اشک شوق اندو زمین چشم به راه قدم باران است بر روی خاک پر و […]

ادامه ...

گریه کنِ شبِ عاشورائیم همناله با حضرت زهرائیمقدسیان با دیده تر بی قرار داغِ دلبر می شود فردا به مقتل دخت زهرا بی برادرواحسینا واحسینا می چکد اشک خورشید از […]

ادامه ...

ای حرمت قبله ی حاجات مایاد تو تسبیح و مناجات ماتاج شهیدان همه عالمیدست علی ماه بنی هاشمیماه کجا، روی دل آرای توسرو کجا قامت رعنای توماه درخشنده تر از […]

ادامه ...

تیر می آمد ز هر سو چون بر این اعضای منپای می کوبید آن سو لشگر اعدای من مست بودم، دست دادم، بال بگرفتم ز عرشدر جنان بالاتر از هر […]

ادامه ...

شب غم رفت و سحر زد سپیده سپیدهنور میلاد ابالفضل دمیده دمیده روی گهواره عباس نوشتم نوشتمیا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل دیگه ترس وغم از امشب حرومه حرومهکار دشمنای […]

ادامه ...

دگر این کاروان یاسی نداردکه با خود شور و احساسی ندارد بیا ام البنین برگشته زینبولی افسوس عباسی ندارد مزن آتش به جان ای نور عینممخوان از ماهِ مَقطُوع الیدَینم […]

ادامه ...

هرکجا صحبت ادب باشدنام اُمّ البنین میان آید امتحان کرده ام و می گویمکه دعایش عجیب می گیرد پس به ام البنین توسل کنهر زمانی گره به کار افتد آن […]

ادامه ...

خواستم از آب لب را تر کنمبعد عزم جنگ با لشکر کنمدست خود پر کردم از آن آب پاکتا بنوشم پس کنم دشمن هلاکدست خود بالا چو آوردم کمیشد به […]

ادامه ...

می رود جان ز تنم با نفس آخر توکمرم تا شده با دیدن این پیکر تو خیز و بنگر که عدو از غم من می خنددشمر گوید که حسین هست […]

ادامه ...

این صدای ناز عباسِ من استنغمه‌های راز عباسِ من است شرحه بر بیت خموشم می‌رسدباز تکبیرش به گوشم می‌رسد آمده آهِ ابالفضلم به گوشمشک دارد گه به دندان گه به […]

ادامه ...